مصالحه یا معامله ؟
  محمدنبي عظيمي                                  محمدنبي عظيمي

 

 

  دراین روزهای پسین که کارگزاران خارجی کشور ما دست نشانده گان شان را به سازش ومعامله با سیاه ترین وقشری ترین عناصرنابکار تشویق می کنند و نام آن رامصالحه می گذارند، آقای داکتر رنگین داد فرسپنتا درجریان سیمیناری به  نام "صلح وحل منازعه در تفکر اسلامی "  به طورغیر منتظره یی نه تنها موقف خود وروشنفکران وطن را دربرابر این معاملهء خاینانه اظهار داشت ، بل سخن از درد دل هزاران هزار انسان بلاکشیده ء سرزمین مان که ستم وشکنجهء رژیم طالبانی را با گوشت وپوست خود چشیده و تجربه کرده اند بیان نمود. از این که سپنتا شخصیت فرهمند و سیکولاروانسان مهذب با سابقه وسایقهء چپ است نمی توان انکار کرد ؛ ولی آن چه مایه ء تعجب است وبرغرابت این مسأله افزوده است همانا شکست سکوتش است، شکست سکوت مرگبارش دربرابر بسیاری ازسازش های گوناگون ومشابه دیگری از این دست پس از احراز کرسی وزارت خارجه کشور.

 

  البته من مانند بسیاری ها تا هنوز هم حکمت این جسارت بزرگ آقای سپنتا را پس از این همه سال نمی دانم ؛ ولی شکی هم ندارم که روزی وروزگاری دست جادویی زمان وتاریخ  این معمای رنگین واین جدول متقاطع اضداد را حل خواهد کرد؛ اما در حال حاضر آن چه مهم است این است که آقای سپنتا رسالت روشنفکری ووطنپرستانه اش را درست وبه موقع به خاطرآورده  ودرهمان سیمینار فرموده است :

 

  " دراین روز ها درکشور جنگ زدهء ما بیشتر ازپیش سخن از صلح است ! سخن از صلحی که گاهی نمی دانم با چه کسی ویا چگونه صلح کنیم... برخی در تنگنا قرارگرفته اند وشکست خود را شکست همه جهان دانسته، می خواهند پیام انهزام را درگوش کودکان ما زمزمه کنند."                                                                                                                

 

 ودرجای دیگری از سخنانش به کشور های خارجی هشدار می دهد که اگر درپی تسلیم کردن این خاک به دشمنان افغانستان هستند بهتر است از این خاک بیرون شوند. زیرا کسانی که برای آوردن صلح ومذاکره با مخالفان مسلح دولت تلاش می کنند درحقیقت " پیام آوران تسلیم وفرار هستند "

 

 آیا این سخنان واکنشی نیست دربرابر دُرفشانی های سفیر بریتانیا درافغانستان " مستر شیراد کورپرکولس " که از ضرورت به قدرت رسیدن یک دیکتاتور و مسلط شدن رژیم دیکتاتوری درافغانستان ستم دیده وسیه روزگار مان سخن گفته بود؟ آیا سفیر انگلیس مکاربا زبان دیپلوماسی از ضرورت برگشت طالبان واز سرگیری رژیم فاشیستی طالبانی سخن نگفته است؟ وآیا معنای سخنان این کهنه کارسیاست این نیست که مردم افغانستان لیاقت هضم دموکراسی و آزادی راندارند ؟ آیا این حرف ها به معنای تحقیر وتوهین کردن مردم آزادهء ما نیست ؟ یا هنگامی که آقای " کای ایدی " شهروند کشور ناروی ونمایندهء خاص ملل متحد در افغانستان با صراحت از مذاکرات با طالبان حمایت کرده و اظهار می کند که طالبان درکابینه باید حتماً اشتراک داده شوند، درواقع پژواکی نیست از باور وی ودرنهایت ازباور ملل متحد به ناگزیری شکست دموکراسی امریکایی درافغانستان ؟ بنابراین آیا این همه به معنای  به حراج گذاشتن سرنوشت یک ملت مظلوم،  آن هم  توسط کسانی که با هرنفسی  که فرو می برند از حقوق بشر دم می زنند وبا هرنفسی که بر می آورند دموکراسی را فریاد می کنند ، نیست ؟

                                                                          

اما هرچه که باشد وبه هرمنظوری که این حرف ها ازرسمی ترین تریبون کشور یعنی ستاد سیاست خارجی کشور بیان شده باشد ، نمایانگر این حقیقت است که مردم افغانستان هرگز فراموش نکرده اند که طالبان در چند سال تسلط سیاه شان بر این مرزوبوم چه بیدادی را که به راه نینداختند وچه آسیاب سنگی را که بالای سرهموطنان شان نه گردانیده اند! آخرچه کسی قادر خواهد بود تا خاطرات تلخ ودردناک نسل کشی ها ، مثله نمودن ها ، کیبل کاری ها، آدم کشی ها ، زن ستیزی ها، فرهنگ ستیزی ها  ورونق کشت وزرع مواد مخدر توسط  طالبان سیاه کار را فراموش کند؟ مگر همین دیروز پریروز نبود که این جلادان 27 تن  جوان معصوم وزحمتکش را که برای پیداکردن لقمه نانی به کشور دیگری می رفتند با وحشیانه ترین طرز به خاک وخون کشانیدند تا بیشتر از پیش تخم ترس  ووحشت را دردل های معامله گران و باداران رنگارنگ شان بیفشانند وآنان را به تسریع این سازش خاینانه تشویق کنند.

 

 البته  درسرزمینی که دموکراسی و آزادی بیان با گذشت هرروز به مسخره گرفته شده وقصه اش مفت خوانده می شود و جوانان بیگناهی مانند پرویز کامبخش بدون هیچ گونه دلیل ومدرکی تنها به اساس شهادت چند همصنف ورقیب نادانش به بیست سال حبس تنفیذی  محکوم می شود، معامله وخیانت با آرمان و آرزوهای مردم مان حرف تازه یی نیست . سال ها پیش رئیس حزب وطن نیز به اساس نسخهء میخائیل گرباچف سیاست مصالحه ملی را با مخالفین دولت اعلان کرد ولی دیدیم که حاصلی نداشت. بگذار ژاژ خواهان بگویند که دربرابرآن سیاست توطئه شد ؛ ولی واقعیت این است که نه توطئه یی در کار بود ونه دسیسه یی. فقط مصالحه از موضع ضعیف اعلان شده بود نه از موضع قدرت . حالا هم همان آش است وهمان کاسه؛  زیرا دشوار است  مخالفین زور گو ومتعصبی که ادعای برقراری امارت وخلافت اسلامی را درسراسر جهان اسلام دارند و درحال حاضر پژواک صدای عجزوناتوانی دولت و حامیان بین المللی شان را هر روز می شنوند به این مصالحه یا معامله تن داده وآن را به اندازهء پشیزی ارزش دهند. درحالی که من به این مصرع از بیت مولوی ازژرفای قلب معتقدم : " صلح ها باشد اصول جنگ ها " اما به این امر نیز باورمندم که مصالحه با گریه ولابه والتماس والحاح هرگز به دست نمی آید.

 

                                                                                      تاشکند

                                                                                  عقرب 1378 خ


October 26th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات